دوست داشتن از،نوع یه عشق دیوونه وار
یعنی بهش بگی سرم خییییلی درد میکنه
اونم با طعم نگرانی و چاشنی غیرت بگه چرا کی اذیتت کرده؟
تو بگی خودت
اون بگه آخیش خیالم راحت شد
فک کردم کسی بجز منم میتونه باعث سردردت بشه.
حالا،بیا اینجا خودم خوبت کنم
تا تو باشی و نفس باشد و غوغای دلم …
فارغ از عهد تو و عشق محالت نشوم ..
بیخود از خود نشدی با همه ی تاب و تبم…
ز چه رو بر نظرت رفت دلم در عجبم …
سکوتت را نداستم
نگاهم را نفهمیدی.
نگوفتم گفتنی ها رو
تو هم هرگزنپرسیدی.
شبیه شام اخربود
به دست دوست چنجر بود.
میان عشق و اینه
یه جنگ نابرابر بود.
چه جنگ نابرابری
چه دستی یو چه خنجری.
چه قصه ی مهققری
چه اول و چه اخری
اینجا دنیاییست که
هر گاه معرفت به خرج دادم
هرگاه مهربان بودم
هرگاه عشق ورزیدم
هرگاه اعتماد کردم
گاه و بی گاه دلم را شکستند
بی آنکه صدایش را در آورند
وقتی به تو می اندیشم صدایی نیست…
سکوت همیشه رابط ماست…
بی تو و دور از تو بودن…
هنر عشق و وفاست…